اخلاق حجتی برای صدق ادعای نبوت یکی از بهترین طرق شناخت مدعیان راستین از دروغین، بررسی ویژگیهای اخلاقی آنهاست. این ویژگیها میتواند به عنوان نشانههای روشن برای نفی یا اثبات حقانیت مدعی مورد استفاده قرار گیرد. خوشبختانه سوابق زندگی و ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم(ص) - به خاطر اقامت طولانی چهل ساله قبل از نبوتش در میان مردم آن محیط - روشن است و این برجستگیهای اخلاقی، همه به صورت طبیعی (و نه تصنعی و غیر واقعی) در او وجود داشت. در قرآن کریم، بارها از رسول خدا(ص) نام برده شده و مهمترین ویژگیهای اخلاقی ایشان بیان شده است. خداوند او را دارای، خلق عظیم، ، روِوف و رحیم، ، اسوه حسنه و معرفی میکند. از عایشه همسر پیامبر(ص) درباره اخلاق رسول خدا(ص) پرسش شد که در پاسخ گفت: ، انَّ النّبی کانَ خُلقُهُ القُرآن ؛ اخلاقش قرآن بود. (یعنی او قرآن مُجَسَّم بود). همچنین از آنجا که حضرت علی(ع) سی و اندی سال از عمر خود را در خدمت پیامبر اکرم(ص) گذرانده بود و از اخلاق آن حضرت دقیقترین اطلاع را داشت، پس از خدای مهربان، آگاهترین فرد به پیغمبر خاتم است. در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: ، یا علیُّ! ما عَرَفالله الّا انا و انتَ، و ما عَرَفَنی الّا اللهُ و انتَ، و ما عَرفَکَ الّا الله و انا ؛ ای علی(ع)! خدا را نشناخت مگر من و تو، و مرا نشناخت مگر خداوند و تو، و نشناخت تو را مگر خدا و من. در این مقاله با برخی ویژگیهای اخلاقی پیامبر اکرم(ص) از جنبههای فردی، اجتماعی از نگاه قرآن و نهجالبلاغه و با این دلیل که چرا صفات اخلاقی پیامبر (ص) میتواند الگوی حسنه اخلاقی زمان ما باشد، آشنا میشویم. ویژگیهای اخلاق فردی انسان جدای از دیگران و بدون ارتباط با آنها، در وجود خود ویژگیها و خلقیاتی دارد. این ویژگیها در شکلدهی شخصیت فرد، نقش اساسی دارد و طبیعتاً بروز و ظهورش در مسائل خانوادگی و اجتماعی و سیاسی است. در ذیل به چند نمونه از خلقیات فردی پیامبر(ص) از نگاه قرآن و نهجالبلاغه میپردازیم: توکّل بشر برای موفقیت در زندگی مادی احتیاج به دو گونه اسباب دارد: یکی اسباب طبیعی و دیگری اسباب روحی. آنچه موجب تقویت روحی انسان میشود، توکل به خداست. این عمل سفارش قرآنی است که خدا به همه انسانها و به ویژه رسول گرامیاش(ص) یادآوری میکند. خداوند در نه آیه قرآن به پیامبرش دستور میدهد که در کارهایت به من توکل کن و مرا فراموش نکن و در سه آیه از زبان رسول خدا(ص) بیان شده که: ، لا الهَ اِلّا هُوَ عَلیهِ تَوَکّلتُ (توبه(9)/ 129 ؛ رعد(13)/30 ) ؛ هیچ معبودی جز او نیست، بر او توکل کردم. و:، ذلِکُمُ اللهُ رَبّی عَلَیهِ تَوَکّلتُ (شوری(42)/10) ؛ این است خداوند، پروردگار من، بر او توکل کردم. معنای توکل این نیست که انسان از وسایل و اسباب پیروزی که خداوند در جهان ماده در اختیار او گذاشته است، صرفنظر کند؛ بلکه منظور این است که انسان در چهار دیوار عالم ماده و محدوده قدرت و توانایی خود محاسبه نشود و چشم خود را به حمایت و لطف پروردگار بدوزد. این توجه؛ آرامش و اطمینان و نیروی فوقالعاده روحی و معنوی به انسان میبخشد که در مواجهه با مشکلات اثر عظیمی خواهد داشت. و پیامبر خدا(ص) از توکّل کنندگان به درگاه خدا بود تا با کمک او به انجام مأموریت الهیاش بپردازد. صبر زندگی پیامبران بزرگ خدا، خصوصاً پیامبر اسلام(ص) بیانگر صبوری بیحد و حصر آنها در برابر حوادث سخت و توفانهای شدید مشکلات طاقتفرساست و با توجه به اینکه مسیر حق همیشه دارای این گونه مشکلات است، رهروان راه حق باید از آنها در این مسیر الهام بگیرند. توصیه خداوند به پیامبر(ص) در زمینه صبر به چند شکل در قرآن آمده است: الف) ارائه الگوهایی از صبر و پایداری پیامبران گذشته: ، فَاصبِر کَما صَبَرَ اُولُوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَستَعجِل لَّهُم (احقاف(46)/35) ؛ پس صبر کن، آن گونه که پیامبران اولواالعزم صبر کردند و برای (عذاب) آنان شتاب مکن. ، فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُن کَصاحِبِ الحُوتِ (قلم(68)/48)؛ منتظر فرمان پروردگارت باش، استقامت و شکیبایی کن و مانند صاحب ماهی (یونس) مباش (که بر اثر ترک شکیبایی لازم، گرفتار آن همه مشکلات و مرارت شد). ، اصبِر عَلَی ما یَقُولُونَ وَ اذکُر عَبدَنَا دَاوودَ ذَا الایدِ اِنَّهُ اوَّابٌ (ص(38)/17) ؛ در برابر آنچه میگویند شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبهکننده بود. ب) نهی از عجله حتی در گرفتن وحی: ، وَ لا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ ان یُقضی الَیکَ وَحیُهُ (طه(20)/114) ؛ پس نسبت به قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود. ج) دعوت به صبر آن هم از نوع زیبایش: ، فَاصبِر صَبراً جَمیلاً (معارج(70)/5) ؛ پس صبر جمیل پیشه کن. د) دعوت به صبری که همراه با هجران و دوری از مشرکان به طرز شایسته است: ، وَ اصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وَاهجُرهُم هَجراً جَمیلاً (مزمل(73)/10) ؛ و در برابر آنچه آنها (دشمنان) میگویند شکیبا باش و به طرز شایسته از آنها دوری نما. دوران 23 ساله رسالت پیامبر(ص) همه صبر بود: 13 سال صبر مکی؛ صبر بر آزارها و شکنجهها و 10 سال صبر مدنی؛ صبر به جهاد و قتال. صبر مکی بر جهاد عقیدتی، اخلاقی و تربیتی استوار بود و صبر مدنی بر جهاد سیاسی، اقتصادی و نظامی. اسوه صبر؛ رسول حق(ص) از آن هنگام که بار سنگین رسالت را به دوش گرفت، تا آن زمان که به رفیق اعلی پیوست، هیچ متزلزل نشد و صبوری را پیشه خود کرد. تواضع با اینکه پیامبر(ص) دارای عالیترین مقام بود، از همه مردم بیشتر تواضع داشت. خداوند به این ویژگی زیبنده پیامبر در قالب فرمان اشاره میکند: ، وَ اخفِض جَناحَکَ لِمنِ اتّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنینَ (شعراء(26)/215) ؛ و بال و پر خود را برای مؤمنان که از تو پیروی میکنند، بگستر. در این آیه خداوند به عالیترین و طبیعیترین چهره تواضع که همان شکستن، پایین انداختن و رها کردن بال یک پرنده برای تحت پوشش قرار دادن جوجهها و یا به هنگام فرود آمدن باشد، اشاره میکند و از پیامبر(ص) میخواهد که در برابر پیروانش فروتن و شکسته بال باشد و با مدارا رفتار کند که چنین هم بود. امام علی(ع) تواضع نبی گرامی اسلام را چنین توضیح میدهد: ، وَ لَقَد کانَ (ص) یأکُلُ عَلَیالارضِ، وَ یَجلِسُ جِلسَهَ العَبدِ، وَ یَخصِفُ بِیَدِهِ نَعلَهُ، وَ یَرقَعُ بِیَدِهِ ثَوبَهُ، وَ یَرکَبُ الحِمارَ العارِیَ، وَ یُردِفُ خَلفَهُ ؛ پیامبر اکرم(ص) روی زمین مینشست و غذا میخورد و با تواضع همچون بردگان جلوس میکرد و با دست خویش کفش و لباسش را وصله میکرد. بر مرکب برهنه سوار میشد، حتی کسی را پشت سر خویش سوار میکرد. آن حضرت به دستور خداوند، با تواضع تمام حتی در سلام کردن بر دیگران پیشی میگرفت و میفرمود: ، اَلحَمدُ لله الَّذی جَعَلَ فی اُمّتی مَن امَرنی ان ابدءهُم بِالسَّلامِ ؛ سپاس خدایی را که در امت من کسانی را قرار داده که مرا مأمور به پیشدستی در سلام کردن بر آنها کرده است. شجاعت پیامبر اکرم(ص) در اوج قله صلابت و شجاعت قرار داشت. او در سختترین میدانها حضور مییافت و با استواری در میدان مستقر میشد و بارها قهرمانان دشمن در برابر شجاعت او میگریختند. در جنگ احد وقتی مسلمین شکست خوردند، همه آنها جز اندکی همانند علی(ع) صحنه جنگ را ترک کرده، پا به فرار گذاشتند و برای حفظ جانشان از کوهها بالا رفتند، اما پیامبر شجاعانه در میدان جنگ ایستاد و مسلمانان فراری را دعوت به بازگشت میکرد. این واقعه را قرآن کریم به خوبی بیان کرده است. امیرالمؤمنین علی(ع) که از شجاعان روزگار، بلکه شجاع شجاعان است، شجاعت نبی گرامی اسلام(ص) را این گونه ترسیم میفرماید: ، هرگاه جنگ، سخت و شعلهور میشد، ما به رسول خدا(ص) پناه میبردیم و در آن هنگام، هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود. ویژگیهای اخلاق اجتماعی انسان بدون ارتباط با دیگران، بسیاری از تواناییهایش بروز نمیکند. ایجاد رابطه با دیگران نیز آداب و شرایط خودش را دارد. در گیر و دار این ارتباطهاست که گوهر آدمی هویدا میشود و انسان اجتماعی بار میآید. در این قسمت به چند ویژگی اجتماعی از اخلاق پیامبر اکرم(ص) اشاره میشود: استقامت و پایداری رسول اکرم(ص) در جامعهای عقب افتاده و دور از عقل و دانش و در برابر مردمی لجوج و سرسخت و در میان دشمنانی انبوه و مصمم و در طریق ساختن جامعهای سالم و سربلند و با ایمان و پیشتاز باید استقامت میکرد. فرمان این پایداری و مقاومت را خداوند برای رسولش صادر میکند: ، فَاستَقِم کَما اُمِرتَ (هود(11)/112) ؛ پس همان گونه که فرمان یافتهای، استقامت کن. استقامت رسول خدا(ص) در زمینههای گوناگون؛ اما با هدف واحد اجرای احکام الهی و جلب رضایت خداوند بود. استقامت در برابر خرافهپرستی مردم، پایداری در برابر بتپرستی، استقامت در انجام رسالت الهی، استقامت در راه تبلیغ دین، مقاومت در برابر دشمنیها و تحمل سختیها؛ از جمله مواردی بود که پیامبر اکرم(ص) در برابر آنها ایستاد و متحمل آزار و اذیتهایی شد، تا آنجا که خود آن حضرت فرموده است: ، ما اوذیَ نَبیُّ مِثلَ ما اوذیت ؛ هیچ پیامبری به اندازه من مورد آزار قرار نگرفت. اما این سختی چون در راه انجام رسالت الهی بود، تحمّل آن هرگز بر پیامبر(ص) تلخ نبود، بلکه با کمال رضایت مشکلات را به جان میخرید. امام علی(ع) درباره پایداری و استقامت نبی گرامی اسلام(ص) در راه تبلیغ دین نیز میفرماید: ، وَ اشهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، دَعَا الَی طاعَتِهِ، وَ قاهَرَ اعداءَهُ جِهاداً عَن دِینِهِ، لایَثنِیهِ عَن ذلِکَ اِجتِماعٌ عَلی تَکذیبِهِ، وَ التِماسُ لِاطفاءِ نورِهِ ؛ گواهی میدهم که محمّد(ص) بنده و فرستاده اوست. انسانها را به اطاعت از خداوند دعوت فرمود و با دشمنان خدا در راه دین پیکار کرد و پیروز شد و هیچگاه همآهنگی دشمنانش در تکذیب و خاموش ساختن نور او، وی را از کوشش در راه آیینش باز نداشت. حیاء و چشمپوشی منظور از چشمپوشی، نادیده گرفتن امور ناپسندی است، که سرشت انسان آن را نمیپسندد. راغب در معنای حیاء مینویسد: ، وَ الحَیاءُ انقباضُ النفسِ عَنِ القَبائحِ وَ تَرکُه؛ حیاء خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیهاست. پیامبر اسلام(ص) در این راستا در درجه نهایی آن بود. خداوند در قرآن در مورد حیاء و شرم پیامبر اسلام(ص) میفرماید: ، اِنَّ ذلِکم کانّ یُؤذِی النَّبِیَّ فَیَستَحی مِنکُم (احزاب(33)/53) ؛ این عمل (مزاحمت و صحبت بعد از صرف غذا در خانه پیامبر) پیامبر را آزار میدهد، اما او از شما شرم میکند. در شأن نزول این آیه آمده است که: هنگامی که رسول خدا(ص) با زینب بنت جحش ازدواج کرد، ولیمه نسبتاً مفصلی به مردم داد. پس از صرف غذا، جمعیت پراکنده شدند، اما سه نفر همچنان در اتاق پیامبر(ص) ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند. سخنان آنها به طول انجامید و این گونه مزاحمت برای رسول خدا(ص) ایجاد کردند. وحی نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با مسائلی از این دست به آنها تفهیم کرد. در روایت آمده: از حیاء او اینکه: به چهره کسی نگاه طولانی نمیکرد و هرگاه در تنگنای سخن ناروا قرار میگرفت، با کنایه و اشاره آن را مطرح میکرد. آن حضرت سلام دادن به زنان جوان را کراهت داشت و میفرمود: میترسم از آهنگ صدای آنها خوشم آید، آن وقت ضرر این کار از اجری که در نظر دارم، بیشتر شود. دلسوزی نسبت به مردم پیامبر(ص) دلسوز مردم بود. رنجهای آنها را رنج خود میدانست و برای سختیهایی که مردم تحمل میکردند، رنج میبرد و سعی فراوان در رفع مشکلات مردم داشت. چنان نبود که خود در خوشی و رفاه زندگی کند، در حالی که مردم در مشکلات باشند. او واقعاً و قلباً مردم را دوست میداشت. حتی نسبت به دشمنانش هم مهربان بود. از درگاه خداوند برایشان عذاب طلب نمیکرد. قرآن درباره این ویژگی پیامبر(ص) میفرماید: ، لَقَد جاءَکُم رَسُولٌ مِن انفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم... (توبه(9)/128) ؛ همانا رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است... همچنین آیات دیگری نیز نمایشگر دلسوزی پیامبر(ص) نسبت به امت خویش است: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ عَلی آثارِهِم ان لَم یُؤمِنوا بِهَذا الحَدیثِ اسَفاً (کهف(18)/6) ؛ گویی میخواهی به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند! شبیه این آیه در جای دیگر هم آمده است: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ الا یَکُونُوا مُؤمِنینَ (شعراء/3) ؛ گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی، به خاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند. مهر همگانی و، رحمه للعالمین بودن پیغمبر رحمت، اقتضا میکرد که از رفتار کافران و گنهکاران غمگین شود و دلش به حال آنها بسوزد. از دیدگاه امام علی(ع)، آن وجود شریف مانند طبیبی است که به خاطر دلسوزی فراوان، خود به سراغ بیمارش میرود، در حالی که روال طبیعی این است که بیمار هنگام احساس درد و مرض نزد پزشک میرود تا به مداوای او بپردازد. امام(ع) در این باره میفرماید: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبّهِ قَد احکَمَ مَراهِمَهُ وَ احمی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَهُ الَیهِ مِن قُلوبٍ عُمیٍ وَ آذانٍ صُمٍّ وَ السِنَهٍ بِکُم مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَواضِعَ الغَفلَهِ وَ مواطِنَ الحَیرَهِ ؛ پیامبر(ص) طبیبی است که برای درمان بیماران، سیّار است. مرهمهای شفابخش او آماده و ابزار داغکردن زخمها را گداخته. برای شفای قلبهای کور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است. رویگردانی از باطل مسلّماً یک شخصیت اجتماعی که درصدد اصلاح نابهنجاریهای فکری، عقیدتی و فرهنگی و... جامعه است، نارواییهای گفتاری و رفتاری زیادی را از سوی مخالفان خود خواهد دید. اگر او بخواهد متّه به خشخاش گذاشته و به هر واکنش ناروایی پاسخ بگوید و با مخالفان بر سر هر چیزی بحث و جدل راه بیندازد، علاوه بر اینکه یک جنگ روانی بیحاصل به راه خواهد افتاد که مانع از انجام کار اصلی میشود، به شخصیت خود نیز لطمه وارد خواهد کرد؛ زیرا خود را در سطح آنان پایین خواهد آورد. بهتر آن است که به حرکات ناشایست مخاطبان - آنجا که به اصول لطمهای وارد نشود - بیاعتنا باشد و خود را به جزئیات مشغول نکند. در بسیاری از آیات از پیامبر(ص) خواسته شده که از اعمال مشرکان اعراض کند و نسبت به آنها واکنشی از خود نشان ندهد و چنان برخورد کند که گویا ندیده و نشنیده و یا برای او این اعمال اصلاً مهم نیست و این چه بسا برای مخالفان کوبندهتر از عکسالعمل نشان دادن است: 1، وَ اذا رَایتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأعرِض عَنهُم حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدیثٍ غَیرِهِ وَ امّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطَانُ فَلا تَقعُد بَعدَ الذِّکری مَعَ القَومِ الظَّالِمِینَ (انعام(6)/68) ؛ هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا میکنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند. و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین. گاه مشرکان در مسجد الحرام مینشستند و آیاتی از قرآن را به حالت تمسخر میخواندند تا پیامبر(ص) و مسلمین را بیازارند. خداوند از پیامبر(ص) میخواهد وقتی چنین صحنهای را مشاهد کرد، خود را وارد آنها نکند و با بیاعتنایی از کنارشان بگذرد تا آن که وارد موضوع دیگری شوند. مشرکان با این کار هم میخواستند پیامبر(ص) را آزار روحی بدهند و هم مانع انجام مراسم عبادی توسط آن حضرت در مسجدالحرام بشوند. 2، خُذِ العَفوَ وَ امُر بِالعُرفِ وَ اعرِض عَنِ الجاهِلینَ (اعراف(7)/199) ؛ (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر و به نیکیها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن). خداوند در این آیه سه دستورالعمل کلی به پیامبر(ص) ارائه میدهد: الف) مبنا قرار دادن عفو و بخشش در مسائل شخصی و اهل مدارا و آسانگیری بودن. ب) گرایش دادن مردم به سوی نیکیها. ج) رویگردانی از بیخردان و جاهلان. چه اینکه ستیزهجویی با آنان باعث اتلاف وقت، لجاجت بیشتر و جنگ روانی و آسیب دیدن شخصیت انسان میشود
نظرات شما عزیزان: